لغت “Complicity” به معنای “همدستی” یا “مشارکت در جرم” است. این واژه از فرانسوی “complicité” گرفته شده است. تلفظ آن به صورت زیر است:
کامپلیسی /kəmˈplɪsɪ/
این واژه در موارد مختلفی در زبان انگلیسی به کار میرود و نقشها و کاربردهای متنوعی دارد. در ادامه به برخی از این کاربردها اشاره خواهیم کرد:
1. در حقوق: Complicity به مشارکت در جرم یا همدستی در انجام یک عمل غیرقانونی اشاره دارد. به عنوان مثال، شخصی که به طور فعال در برنامهریزی یا انجام یک جرم شرکت کند، به عنوان همدست شناخته میشود.
2. در روانشناسی: Complicity به معنای تعامل و همکاری در روابط اجتماعی استفاده میشود. در این مفهوم، این واژه به نحوه همکاری و تعامل بین افراد در ایجاد و حفظ روابط متقابل اشاره میکند.
3. در ادبیات و هنر: Complicity به معنای تعامل بین آثار هنری و تماشاگران یا خوانندگان استفاده میشود. این واژه نشان میدهد که آثار هنری میتوانند با تعامل و همدلی با مخاطبان خود تأثیرگذاری کنند و احساس همدستی و ارتباط عمیقی را برقرار کنند.
مترادفهای لغت “Complicity” عبارتند از: collaboration, collusion, conspiracy, partnership.
متضادهای لغت “Complicity” عبارتند از: innocence, noninvolvement, detachment.
تاریخچه و ریشه شناسی این واژه به دورهٔ قرون وسطی بازمیگردد. در آن زمان، از واژهٔ لاتین “complicitas” استفاده میشد که به معنای “همدستی” بود. این واژه از فعل لاتین “complicare” به معنای “تورفتگی کردن” یا “پیچیده شدن” گرفته شده است.
اولین مورد استفادهٔ این واژه در انگلیسی به طور کتبی در سال ۱۶۴۰ ثبت شده است. در طول زمان، مفهوم و کاربردهای این واژه توسعه یافته و به شکل فعلی خود در زبان انگلیسی به کار میرود.
برای توضیحات گرامری، “Complicity” یک اسم است که به عنوان مفعول یا فاعل در جمله به کار میرود. به عنوان مثال:
– He was charged with complicity in the crime. (متهم به همدستی در جرم شد.)
– The artist’s work evokes a sense of complicity from the audience. (کار هنرمند احساس همدستی را در مخاطبان برانگیزانده است.)
به طور کلی، “Complicity” یک واژهٔ چندگانه است که در حقوق، روانشناسی و هنر به کار میرود و به معنای همدستی، تعامل و همکاری استفاده میشود.